داستان تکراری بیست و چهارم خرداد

ساخت وبلاگ

لعنت به تويي كه مردزندگينبودي لعنت به تو كه باري به هرجهتي لعنت به عشق و عاشقيت پس ادم به شوهرشم اعتماد نكنهبه كي اعتمادكنه؟؟؟!!!! متاسفم براي توييكه  اجازه ميدي اين متن براي تو باشههياهوي نيمه شب اروم  (اينمتنويادمهاولخردادنودوپنجنوشتم، امانزاشتمش. وليازديشبدارمدنبالشميگردمكهبزارمش.  اخهصدايهقهقيكهتوتلفنششنيدمهقهقمودراورد.  منتواستوديوبودماماپايتلفناشكريختمبراياشكهايدوستم.  كهقراربودتلفنكنهكهبرايمنگريهكنهكهكردكهگفتسختبودكهقلبمدردگرفتكهخداياكمك) داستان تکراری بیست و چهارم خرداد...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان تکراری بیست و چهارم خرداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reyhane410 بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 22:15

امد به سرم از انچه ميترسيدم

كاشكي كه امشبو يادم, نره

ايا ربطي به دعاي مادرم داشت؟؟؟ "خدايا عاقبت بخيرش كن"

اخ دردم اومد از اين همه روشن فكري

چقدر غم دارم

انقدر وقت نميشه بيام حرفاي

درستمو بنويسم كه بجاش 

اين مدت همش بدبختي نوشتم. اه

بي ربط يا با ربط يا براي ربط حافظه 

ياروم دلش گرفته. عكسش ميون روده.....(يارش دلش گرفته)

داستان تکراری بیست و چهارم خرداد...
ما را در سایت داستان تکراری بیست و چهارم خرداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reyhane410 بازدید : 11 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 19:12

دیروز 18آبان سالگردمامان بزرگه بوداز مشهد برگشته بودیم وارد تهران که شدیم رفتیم بهشت زهرا  انقدر خسته بودیم که دیگه سر خاک بابابزرگه نرفتیم شب خونه مامان بزرگه دورهمی داشتیم مامان بزرگه دور بود ،دورمو داستان تکراری بیست و چهارم خرداد...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان تکراری بیست و چهارم خرداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reyhane410 بازدید : 13 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 19:12

1.ماه رمضون سوگند اومد  خونه ي ما كهفاينال زبانشو باهم بخونيم. فردا شبش افطارباهم رفتيم خونه مامان زهرا. هي گفتم پاشو بروبقيه شو بخون. پاشو بريم بقيشو بخونيم. هي گفتولش كن. و ولش كن.قبلش به مامانش گفته بودم زبانش عاليه دخترم.اما ديدم نميخونه گفتم :زندايي خيلي ام بلد نيستااگه نخونه قبول نميشه بعدا نگيد من نگفتم.داييم گفت پاشيد بخونيد. و سوگند گريهو قهرو رفت تو اتاقو حالا هرچي من رفتم باهاشحرف زدم ب داستان تکراری بیست و چهارم خرداد...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان تکراری بیست و چهارم خرداد دنبال می کنید

برچسب : چهار, نویسنده : reyhane410 بازدید : 11 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 2:26

خبر خوبي بود

اصلا امادگيشو نداشتم

مشابهشو قبلا تجربه كردم "يبار" 

اما اين عجيب تر بود

ديروز خونه نيلوفر اينا، اون سوال كرد.منم يقين داشتم.

يكم بغض...

تولد امام رضا جانم....

پارسال اين موقع كربلا بوديم.

فرداش نجف.

اخيش راحت شدم...

تنفس...

داستان تکراری بیست و چهارم خرداد...
ما را در سایت داستان تکراری بیست و چهارم خرداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reyhane410 بازدید : 5 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 2:26

ماه رمضان خود را چگونه گذراندین؟امسال به هوای کلاس اقای بخشی خیلی متفاوت بود.افطاریاش.دوستای جدید .صمیمیت با دوست قبلیا.اولین هفته افطاریش مصادف بود با سالگرد بابا محمد..اولین هفته بود که سمیه منو بیشتر شناخته بودوای چقدر از من تعریف کرد چقدر خندیدم اون شب.از اینکه میگفت با هرکسی ازدواج نکنیا تو حیف داستان تکراری بیست و چهارم خرداد...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان تکراری بیست و چهارم خرداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reyhane410 بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 14 تير 1396 ساعت: 3:55

رفيقم كجايي؟ كجايي رفيقم؟

عزيزم كجايي؟كجايي عزيزم

جمعه٩٤/١٠/١١

داستان تکراری بیست و چهارم خرداد...
ما را در سایت داستان تکراری بیست و چهارم خرداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reyhane410 بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 10:45

يهو اقاي جا افتاده اي ك با خانومش پله ي قبل ما بودن برگشت سمت من و نيگامون كردمنو بهارم بي توجه ب بقيه هنوز درگير...گف خوب با دستت كار ميكردي ديگهگفتم اخه تو ميگي سرپا وايسادي دستت درد گرفته،سرپا وايسادم ك دستم درد نميگيره بايد پام درد ميگرفت ...وقتي از پله اومديم پايين و مي رفتيم سمت سكو بانوان شني داستان تکراری بیست و چهارم خرداد...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان تکراری بیست و چهارم خرداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reyhane410 بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 10:45

امروز 17 خرداد و یک روز قبل ازماه مبارک رمضان است تو ایوون نشسته بودیم و چایی میخوردیم 3:45 صبح.  مامان میخواست پیشواز ماه مبارک روزه بگیره  یهو یادم افتاد دیروز موقع بیرون رفتن از خونهپسر اقای یاسایی همسایه ی تو کوچمون خدابیامرز رو دیدم شرو کردم برای مامان تعریف کردن ک همین ک درو باز کردم برم بیرون داستان تکراری بیست و چهارم خرداد...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان تکراری بیست و چهارم خرداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reyhane410 بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 10:45

اینو گذاشته بودم دیروز بنویسمروز سالگردشااما وقت نکردم.الانم چشام داره میسوزه و ب زور  نشستم پشت  دستگاه چون دیگه بعدا بیات میشد3 سال پیش 18 خردااد بنده امتحان حمل ونقل داشتم و 19 هوم هم امتحانی دیگردایی گرام بنده نیز غیر از اینکه تمام مهمونیای رفتنشو تو ایام خرداد برگزار کرد تاریخ پروازشم17 خرداد ت داستان تکراری بیست و چهارم خرداد...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان تکراری بیست و چهارم خرداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reyhane410 بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 10:45